سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منجی

عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند

بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند

مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند

فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند

کودکان را در میان کوی و برزن دیده ای؟

در بنای تکیه ها از خورد وخواب افتاده اند

این فراخوان محرم مرزها را هم شکست

ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند

روضه خوان ها را مگر زینب خودش یاری کند

از بیان ماجرا در اضطراب افتاده اند

مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید

چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند

میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد

دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند


[ یادداشت ثابت - شنبه 91/8/21 ] [ 10:54 عصر ] [ گل نرگس ]

بر روی دست ماندن این بارها بس است

غیر از تو رو زدن به خریدارها بس است

در لطف تو تحمل آه فقیر نیست

فیاض را صدای گرفتارها بس است

این نفس مانع است. خودت بر طرف نما

بین من و تو چیدن دیوارها بس ست

من بندگی ز ترس جهنم نمیکنم!

بنده شدن به خاطر اجبارها بس است!

خیلی گناه میکنم و توبه میکنم

دیگر بس است این همه تکرارها بس است

این بار را بخر که دگر راحتم کنی

بیهوده رفتن سر بازارها بس است

تو سفره را برای همه بهن میکنی

در مهربانی تو همین کارها بس است

ما را بهشت هم مبر اما قبول کن

لبخند تو برای گنه کارها بس است...

شاعر: علی اکبر لطیفیان


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/8/17 ] [ 7:26 عصر ] [ گل نرگس ]

ایت الله بهجت فرمود: او(امام زمان عج) در زندان است. خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجهی نداریم!

الا ای زندانی زندان غیبت

دعا کن طی شود ایام غیبت

به آنانی که مشتاق ظهورند

به سالی بگذرد هر آن غیبت

حالا شما فرض کنید این جمعیت همگی یک دل شوند و خواسته ای جز ظهور و فرج مولایشان حجه بن حسن (عج) نداشته باشند این سه روز همه دعاها حاجت ها نیازها گریه ها همه برای امام زمان (عج) باشد مطمئن باشید اولا در ظهور اثر میگذارد و ثانیا توجه خاص و عنایت ویزه حضرت به این جمع بیش از بیش خواهد شد.


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/8/17 ] [ 1:12 صبح ] [ گل نرگس ]

حضرت علی علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها  فرمودند نزد ابوبکر برو و بگو:
ادعاى مقام پدرم و خلافت او را کرده اى و جاى او نشسته ای؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو مى خواستم که آن را به من ببخشى ، بر تو واجب بود آن را به من بدهى.
 

حضرت زهرا سلام الله علیها نزد ابوبکر آمد و این مطالب را به او فرمود.
ابوبکر گفت : راست مى گویى 
. سپس ورقه اى خواست و بر آن نوشته اى مبنى بر بازگرداندن فدک نوشت . حضرت زهرا سلام الله علیها نوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بیرون رفت.

عمر در راه حضرت زهرا سلام الله علیها را دید و گفت : اى دختر محمد! این نوشته چیست !؟
فرمود: نوشته اى است که ابوبکر بعنوان باز پس دادن فدک نوشته است. گفت : آن را به من بده! حضرت خوددارى کرد و آن را نداد.

در اینجا عمر جسارتى کرد که صفحه تاریخ را سیاه نمود و سوز جانکاه آن براى همیشه دل محبان فاطمه سلام الله علیها را سوزاند. او با قساوت تمام در میان کوچه و رهگذر مردم به دختر پیامبر صلى الله علیه و آله اهانتى عظیم کرد و با پا به فاطمه سلام الله علیها زد، و به این اکتفا نکرد و سیلى به صورت مبارک آن حضرت زد و طورى که در اثر آن گوشواره حضرت شکست. سپس نوشته ابوبکر را به زور از دست حضرت گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته هایش را پاک کرد و آن را پاره نمود و گفت : این سرزمینى است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است!

امیرالمؤ منین علیه السلام در خانه منتظر بود. وقتى حضرت زهرا سلام الله علیها پشت در آمد حضرت به استقبال او رفت و فرمود: اى دختر پیامبر، چرا این گونه غضبناک هستى؟ حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت عمر را بازگو کرد. علی علیه السلام با یک دنیا تاءسف و غصه از چنین جسارتى به ساحت مقدس بانوى دو جهان، بعنوان شریک غم و تسلاى آن حضرت فرمود: آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شده اند از این بالاتر است.


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/8/16 ] [ 1:9 صبح ] [ گل نرگس ]

یوسف زهرا نگاهم میکنی یا نه!؟

نماز شب که میخوانی دعایم میکنی یا نه!؟

ندارم حاجتی جز دیدن رخسار نیکویت

به حق مادرت حاجت روایم میکنی یا نه!؟

 


[ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/8/15 ] [ 2:38 صبح ] [ گل نرگس ]
   1   2      >
درباره وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب

بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 6421